جادوی بزرگ: همانا شنیدی تو این داستان که با پیل جادو به هندوستان، فردوسی (از آنندراج)، ، صاحب آنندراج آرد: در تصویر پیلی که تصویرات دیگر اجزای او باشند: پیل جادو که در دشت صفحۀ مقابل کوب اژدر است از کوه پیکری پناه چندین هزار جانور است، (ملاطغرا، پریخانه)
جادوی بزرگ: همانا شنیدی تو این داستان که با پیل جادو به هندوستان، فردوسی (از آنندراج)، ، صاحب آنندراج آرد: در تصویر پیلی که تصویرات دیگر اجزای او باشند: پیل جادو که در دشت صفحۀ مقابل کوب اژدر است از کوه پیکری پناه چندین هزار جانور است، (ملاطغرا، پریخانه)
بدون لباس. برهنه برهنه: گدایان بی جامه شب کرده روز معطرکنان جامه بر عودسوز. سعدی. بی جامۀ نکو نتوان شد بدعوتی این رمز را بپردۀ هر در نوشته اند. نظام قاری (دیوان ص 24) ، بی شرم. بی حیا: در چین طرۀ تو دل بی حفاظ من هرگز نگفت مسکن مألوف یاد باد. حافظ. ، بی چادر و روی پوش (زن). (یادداشت بخط مؤلف) ، بی عفت: یکی بدرگ و بی حفاظ است سخت ندانم که کشته ست چونین درخت. شمسی (یوسف و زلیخا). ، بی پرهیز. (یادداشت بخط مؤلف)
بدون لباس. برهنه برهنه: گدایان بی جامه شب کرده روز معطرکنان جامه بر عودسوز. سعدی. بی جامۀ نکو نتوان شد بدعوتی این رمز را بپردۀ هر در نوشته اند. نظام قاری (دیوان ص 24) ، بی شرم. بی حیا: در چین طرۀ تو دل بی حفاظ من هرگز نگفت مسکن مألوف یاد باد. حافظ. ، بی چادر و روی پوش (زن). (یادداشت بخط مؤلف) ، بی عفت: یکی بدرگ و بی حفاظ است سخت ندانم که کشته ست چونین درخت. شمسی (یوسف و زلیخا). ، بی پرهیز. (یادداشت بخط مؤلف)
که جامۀ سیاه پوشیده است. ماتم دار. عزادار. جامۀ ماتم پوشیده: ماتم عمر رفته خواهم داشت زآن سیه جامه ام چو میغ از تو. خاقانی. این سیه جامه عروسان را در پردۀ چشم حالی ازاشک حلی های گهر بربندم. خاقانی
که جامۀ سیاه پوشیده است. ماتم دار. عزادار. جامۀ ماتم پوشیده: ماتم عمر رفته خواهم داشت زآن سیه جامه ام چو میغ از تو. خاقانی. این سیه جامه عروسان را در پردۀ چشم حالی ازاشک حلی های گهر بربندم. خاقانی
فیل خانه. جایی که در آن پیلان را بندند. (آنندراج). جای نگهداری فیلان: گوسفند ازبیم آتش خود را در پیلخانه اوگند... آتش در نی افتاد و قوت گرفت و پیلخانه درگرفت. (سندبادنامه ص 82)
فیل خانه. جایی که در آن پیلان را بندند. (آنندراج). جای نگهداری فیلان: گوسفند ازبیم آتش خود را در پیلخانه اوگند... آتش در نی افتاد و قوت گرفت و پیلخانه درگرفت. (سندبادنامه ص 82)
پیل قدم، دارای قدمی چون فیل: گورساق و شیرزهره، یوزتاز و غرم تک پیل گام و کرگ سینه، رنگ تاز و گرگ پوی، منوچهری، ابرسیر و بادگرد و رعدبانگ و برق جه پیل گام و سیل برّ و شخ نورد و راهجوی، منوچهری
پیل قدم، دارای قدمی چون فیل: گورساق و شیرزهره، یوزتاز و غرم تک پیل گام و کرگ سینه، رنگ تاز و گرگ پوی، منوچهری، ابرسیر و بادگرد و رعدبانگ و برق جِه پیل گام و سیل برّ و شَخ نورد و راهجوی، منوچهری